ای درد من ! تو عاشق درمان نبوده ای
درمان تو را ندیده که عریان نبوده ای
باید به پای دوست گذا رم شبی تو را
ای سردر انحصار گریبان نبوده ای
اشک من بخند که هرگز تو گریه را
در ناگهان حادثه مهمان نبوده ای
دیوانه ام بخوان که تو هرگز به عمر خویش
با یک فرشته دست به دامان نبوده ای
ای عقل نا تمام قسم می خورم به عشق
تو قبله ی قبیله ی ایمان نبوده ای
ای دل بنوش سیر از این آتش مذاب
جانا مگر گرسنه ی درمان نبوده ای
نویسنده: بیقرار(دوشنبه 86/9/26 ساعت 12:57 عصر)